داستان سیاست جمهوری آخوندی ایران:
بچه ای از پدرش پرسید سیاست یعنی چه؟
پدر میگه یه مثال در مورد خانواده خودمون برات میزنم:
من حکومت هستم: چون همه چیز رو من تعیین میکنم. مامانت جامعه هست چون کارهای خونه رو اون اداره میکنه. کلفت مون هم ملت فقیر و بیچاره هست چون از صبح تا شب کار میکنه و هیچی نداره.
تو روشنفکری چون داری درس میخونی و پسر فهمیده ای هستی.
داداش کوچیکت هم که دو سالش هست نسل آینده هست....
پسرک نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب بیدار میشه و میبینه که زیرش رو کثیف کرده،میره تو اطاق پدر و مادرش، بعد میبینه پدرش تو تخت نیستش، و مادرش به خواب عمیقی فرو رفته، و هر کاری میکنه مادرش از خواب بیدار نمیشه،
میره تو اطاق کلفتشون که اونو بیدار کنه،
میبینه پدرش با کلفتشون خوابیده!!!!!!!!
فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم فهمیدی سیاست یعنی چه؟
پسر میگه: بله پدر؛ سیاست یعنی اینکه حکومت ترتیب ملت فقیرو بیچاره رو میده در حالی که جامعه به خواب عمیقی فرو رفته، و روشنفکر هر کاری میکنه نمیتونه جامعه رو بیدار کنه، در حالیکه نسل آینده داره تو کثافت دست و پا میزنه
از : ریچ میشیگان
تعریف بعضی موارد در حین سادگی تلخ و آزار دهنده هستش دقیقاً مثل سیاست حاکم بر کشور عزیزمان ایران.
کوچک همه شما مردم پاک سرزمینم ایران
سعید بهشتی متین (مهرپاد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر