در این وبلاگ در راستای اعلامیه حقوق بشر و کنوانسیون های صادر شده به دفاع از حقوق انسانی و شهروندی مردم عزیز کشورمان میپردازیم، حقوقی که به راحتی از تک تک ما سلب شده است و هر روز این روند ادامه دارد.

۱۴۰۲ تیر ۱۱, یکشنبه

حقیقت تلخ در مورد رهبر و مدیران جمهوری اسلامی ایران


حقیقت تلخ مملکت من ایران

اولین حقیقت مدیران و رهبران مملکت من دروغ است،از رهبرش گرفته تا کوچکترین مسئول آن به شکلی عجیب، خاص و مردم پسند حقایق مملکت را چنان دروغ میگویند که آدم به سر ذوق می آید.

 همین اعدام و کشتار جوانان و نوجوانان مملکتمون رو چجوری به خودمون و دنیا نشان دادند فقط لحظه ای بهش فکر کن، جوری به دنیا اعتراضات رو نشان دادند که انگار یه عده جوان بیکار و بی مسئولیت از روی دلخوشی اومدن و دارن نظم کشور رو بهم میزنن اما ما که تو کشوریم چی دیدیم، قتل عام مردم، کشتار، کتک کاری خودمون و زن و بچه ها کف خیابان توسط نیروی انتظامی و سپاه و بسیجی، کور کردن این همه مردم، تیر اندازی در مقابل دست خالی، بله اینها قشنگ دروغ میگن، اصلاً گویا یه رکن از لباس روحانیت و آخوندی امتحان در دروغ گویی است، اگر بتونی دروغ گویی خوبی باشی پس میتونی لباس روحانیت و آخوندی بر تن کنی و حالا میری برای اینکه یه پست و مقامی رو در کشور به نام خودت بزنی

آخه شما که بعد از گرفتن یک پست و مقام در یک دوره کارتون تموم نمیشه که تازه شروع کار هستش و تا ۱۰۰سالگی از پستی به پست دیگه جابجا میشین

هر چی پیرتر و خیلی ببخشید کودن تر، پست و مقام بالاتر

آنها چنان زیبا از منابع بانکی و خرانه کشور رانت خواری و دزدی میکنند که دوست داری تشویق شان کنی و هر مسئول و پسر مسئولی که رانت بهتر و بزرگتری بخورد یا دزدی اش بزرگتر باشد باید بیشتر تشویق شود


آنها استعداد عجیبی در نشان دادن آرامش در اوج اعتراضات و مشکلات اقتصادی و اجتماعی دارند، آرامشی که شاید من وامثال من و مردم کشور حس اش نکنیم اما حتما ایراد از حس ماست وگرنه مملکت در آرامش است و ما نمیفهمیم


آنها با امریکا قهرکرده اند و به هیچ وجه خودشان و فرزندانشان برای تفریح و زندگی و ازدواج و تحصیل به امریکا نمیروند و آن مسئولان و فرزندانی که اقامت امریکا و پاسپورت امریکا دارند بی شک برای پاسداری از خون شهدای انقلاب اسلامی ایران و آرامش من و امثال من و مردم کشور است و با از خود گذشتگی فراوان تن به این ذلت و تفریح اجباری در امریکا داده اند


حقیقت مملکت من این است که باید به زور سکوت کنم آنها از نوشته ها هم میترسند چه برسد به اعتراض و صدای اعتراضات


حقیقت مملکت من این است که تهدید ات میکنند که باید سکوت کنی، مطلبی ننویسی، اخراج ات میکنند و از کار بی کارت میکنند، با پلیس ف ت ا و آگاهی شاهپور آشنایت میکنند تا هر لحظه و هر ثانیه چهره ی کریه شان را در ذهن داشته باشی و با منطق دروغ و توهمات واهی خودشان گناهکار و مجرمت می کنند و طی ماه ها و سال ها هزاران بار بازجوی میشوی و همان گونه که اول مجرم شناخته شده ای بعد از کلی اذیت و آذار بیمار گونه و بی اطلاعی خانواده به یکباره باید آزاد شوی اما نه از رفتنت سر در می آوری و نه از بیرون آمدنت و نه از دوباره اخطار شدنت، این است حقیقت مملکت من که آزادی بیان در آن به شدت موج میزند


به راستی چرا باید سکوت کنم مگر چیزی جز حقیقت نوشته ام و گفته ام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


شاید این تلخی حقیقت است که به کام شما زهر آمده است و تاب خواندن و شنیدن ان را ندارید؟


روزهایی زیبا را از من در اوج جوانی و سرزنده گی گرفتید و سکوت کردم اما اکنون دیگر تاب وتوان سکوت کردن ندارم و به راستی امیدوارم که کسی که لیاقت سلطنت این کشور عزیز را دارد بر سر کار بیاید با دموکراسی کامل و حقیقی و آن روز جشنی بگیرم برای مرگ دروغهای شما و آزادی و تولد حقیقت واقعی در مملکت عزیزم ایران.

کوچک همه شما مردم پاک سرزمینم ایران

سعید بهشتی متین (مهرپاد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

روزگار مهاجرت

سلام سلام به شما که این صحبت‌ها رو می‌خوانید شاید مثل من مهاجری و شاید هم شهروندی هستی که مهاجری را در کشورت می‌شناسی و شاید هم شهروندی مهرب...