در این وبلاگ در راستای اعلامیه حقوق بشر و کنوانسیون های صادر شده به دفاع از حقوق انسانی و شهروندی مردم عزیز کشورمان میپردازیم، حقوقی که به راحتی از تک تک ما سلب شده است و هر روز این روند ادامه دارد.

۱۴۰۲ تیر ۲۸, چهارشنبه

دادگاه سپیده قلیان به دلیل «عدم رعایت حجاب» تشکیل نشد؛ «فضای دادگاه متشنج بود»

دادگاه شکایت آمنه‌سادات ذبیح‌پور، خبرنگار صداوسیما، از سپیده قلیان به سبب «آنچه عدم رعایت حجاب» اعلام شده، تشکیل نشد. این دادگاه قرار بود به صورت علنی تشکیل شود. خانواده قلیان می‌گویند فضای مجتمع قضایی «متشنج بوده» و مسئولان برگزاری دادگاه خانم قلیان را برای پذیرش «حجاب اجباری زیر فشار روانی» گذاشته بودند.
پایگاه خبری قوه قضائیه نوشته «با وجود فراهم شدن بستر‌های لازم برای برگزاری دادگاه به صورت علنی و برخط و حضور رئیس دادگاه و نماینده دادستان و نماینده شاکی، سپیده قلیان ضوابط لازم برای حضور در دادگاه علنی را رعایت نکرد و از این رو، این دادگاه با تصمیم قاضی برگزار نشد.»
خدارحم پدر سپیده قلیان در مصاحبه با مریم افشنگ خبرنگار بی بی سی فارسی گفت «به وکیل آمنه‌سادات اجازه ورود داده بودند اما به وکلای سپیده اجازه ورود داده نشد.»

مهدی قلیان برادر سپیده قلیان در اینستاگرامش نوشته «امروز صبح خواهرم سپیده به دادگاه اعزام شده بود و از ساعت هشت صبح در دادگاه حضور داشت اما به این دلیل که حاضر نشد با روسری و چادر در جلسه دادگاه حضور پیدا کند، دادگاه امروز از طرف مسئولان قوه قضائیه لغو شد و سپیده را دوباره به زندان اوین برگرداندند.»
موضوع شکایت آمنه سادات ذبیح پور از سپیده قلیان، اظهارات این زندانی سیاسی درباره حضور خبرنگار برنامه ۲۰:۳۰ صدا و سیما در جلسات بازجویی است.
👇دلنوشته ی از مرور روزهایی که جوانی ام را با خود برد
به امید فردایی که بتوانیم آزاد و رها باشیم با ذهنی آرام واقعا این موضوع ها خیلی اذیتم می‌کنه
تجربه شخصی دارم از بازجو خبرنگار از علی رضوانی کثیف که حتی آنقدر دستش باز هست که تو را بزنه و بگه دفعه بعد فلان سوال رو پرسیدم فلان چیز رو میگی وگرنه چوب میکنیم تو فلان جات، آره اینا واسه خیلیا عجیبه اما واسه بعضی ها مون مرور تلخ ترین و سخت ترین روزهایی از جوانی و زندگی مون هست، مرور روزهایی که به جرات میتونم بگم هر وقت میخوای در آرامش خودت غرق بشی میاد سراغت و مثل طوفانی مهیب تو و آرامشت رو در خودش غرق میکنه، آره من دیگه تبدیل شدم به سعید قبل از اون روزها و بعد از اون روزها، قشنگ یادمه آنقدر سرخوش و شوخ بودم که کل فامیل و دوست و آشنا هر محفلی میشد فقط میگفتن سعید باشه که خوش میگذره به معنای واقعی در لحظه زندگی میکردم و هم باعث شادی خودم بودم هم اطرافیانم اما چیکار کردین با من چیکار کردین شما ها، زندگیم رو تباه کردین، شغلم رو ازم گرفتین، تو جون بچه ام هنوز که هنوزه استرس و ترس هست، مادرم هنوز چشمانش گریان و غمگین من هست، شما فقط با کشتن جون افراد رو نمیگیرد شما تخصصی دارید تو گرفتن روح و شادابی افراد، شما روح من رو کشتید و فقط جسمم رو رها کردین، اگه هنوز پستی توی اینجا یا بلاگفا میذارم صرفا برای اینکه اول از همه شما بدونید زنده ام و نمی‌گذارم که شما لحظه ای شادی کنید برای از بین بردن روحیه ام و از طرفی آنقدر به این انقلاب خوشبین هستم که شکی ندارم بالاخره به آخرین روزهای خودتون دارین نزدیک میشیم.
اشتباه نکن من مثل تو نیستم اصلاً به دنبال کشتن و شکنجه ات هم نیستم، فقط به دنبال اون خنده و شادی و رقصی هستم که در زمان فروپاشی حکومت تان جلوی چشمانت انجام میدهم، به دنبال اون اشک از سر ذوق خودم هستم، آره اون لحظه حس میکنم وظیفه ام رو انجام دادم، وظیفه ای که در قبال خودم و خانواده ام و جوانی ام داشته ام. اون روز رو خیلی نزدیک میبینم.
کوچک همه شما
سعید بهشتی متین (مهرپاد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

همزمان در ایران

بدون شرح واقعی به امید روزهای بدون اعدام و زندان سیاسی برای مردم پاک سرزمینم ایران  سعید بهشتی متین (مهرپاد)